بیوگرافی و مجموعه آثار لودویگ میس ون در روهه

بیوگرافی و مجموعه آثار لودویگ میس ون در روهه

بیوگرافی و مجموعه آثار لودویگ میس ون در روهه

لودویگ میس ون در روهه ، یکی از کسانی است که وقتی بحث معماری مدرن به میان می آید، نامش به ذهن هر کسی خطور می کند. وی به عنوان سومین مدیر باوهاوس نیز شناخته می شود و بسیاری از ما، معماری او را تحسین می کنیم. اگر مایل هستید با این معمار بزرگ و آثارش بیش تر آشنایی پیدا کنید، تا پایان این مطلب با پویانو همراه باشید.

لودویگ میس ون در روهه ، معماری آلمانی – آمریکایی بود

لودویگ میس ون در روهه ، معماری آلمانی – آمریکایی بود. وی به عنوان سومین مدیر باوهاوس از سال 1930 تا 1933 شناخته می شود. همکاران، دانشجوها و دیگران، عموما وی را با نام خانوادگیش، یعنی میس، خطاب می کردند.

میس ون در روهه در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه از استادان معماری مدرن به شمار می رود و پیشروی این سبک بوده است. میس ون در روهه به مانند بسیاری از معماران زمان خود به دنبال ایجاد کردن یک سبک معماری بود که عصر جدید را نشان دهد، درست مثل همان کاری که سبک های کلاسیک در دوران خود انجام دادند. وی یک سبک معماری قرن بیستمی ایجاد کرد که بسیار تاثیرگذار و دارای صراحت و سادگی بارز بود. در ساختمان های میس ون در روهه می توان متریال های جدیدی مثل فولاد صنعتی و صفحه های شیشه ای را مشاهده کرد که برای تعریف فضاهای داخلی به کار رفته اند.

میس تلاش کرد به سمت نوعی از معماری گام بردارد که حداقل چارچوب های ساختمان را دارا باشد و از یک تعادل در برابر آزادی در ضمن جریان آزاد فضاهای باز، برخوردار باشد. میس، ساختمان های خود را معماری پوست و استخوان ها نامیده است. وی به دنبال راهی منطقی برای هدایت فرایند خلاق طراحی در معماری بود و بیش تر ما او را با جملاتی مانند «خداوند در جزییات است» و «کمتر بیشتر است» می شناسیم.

میس ون در روهه در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه از استادان معماری مدرن به شمار می رود

اوایل دوره زندگی

میس، در ابتدا در یک مغازه حکاکی روی سنگ و چند شرکت محلی طراحی داخلی، مشغول به کار بود. وی بعد به برلین رفت و وارد دفتر طراحی داخلی، برونو پاول شد. میس، حرفه معماری خود را به عنوان یک کارآموز در کارگاه پیتر بهرنس آغاز کرد. او در این کارگاه در معرض نظریه های متداول در معماری و فرهنگ آلمان قرار گرفت. میس در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه کار می کرد و نقش مدیر پروژه سفارت امپراطوری آلمان در سن پترزبورگ را نیز داشت.

استعداد میس به سرعت شناخته شد و او با توجه به این که تحصیلات رسمی دانشگاهی نداشت، قراردادهای خود را به شکل مستقل می بست. میس، کم گو، اهل مشورت و با ابهت بود. میس به عنوان قسمتی از پروسه تبدیل سریع از پسر یک کاسب به یک معمار پیرو فرهنگ ممتاز برلین، نام خانوادگی خود را به ون در روهه (نام خانوادگی مادرش) تغییر داد. میس، کار مستقل خود را با طراحی ساختمان هایی برای طبقه مرفه جامعه آغاز کرد. وی نسبت گسترده، نظم عناصر موزون و توجه کردن به رابطه سازه های ایجاد شده به دست انسان با طبیعت و ترکیب های ساده حجم های مکعبی شکل کار فریدریش شینکل را دوست داشت.

از سنت گرایی به نوگرایی

پس از جنگ جهانی اول، میس ون در روهه در حالی که هنوز مشغول طراحی خانه هایی با فرهنگ سنتی بود، یک سری فعالیت های آزمایشی را به صورت موازی در رابطه با سبک بین المللی آغاز کرد و به همتایان پیشرو خود در این رابطه پیوست تا برای دموکراسی صنعتی جدید، سبکی جدید ایجاد کند.

معنی و مفهوم

میس نه فقط جهت ایجاد یک سبک جدید در معماری، بلکه برای ایجاد یک زبان جدید در معماری که می توانست عصر جدید تکنولوژی و تولید را نمایش دهد، یک ماموریت بی انتها را دنبال می نمود. او دقیقا مثل معماری گوتیک در عصر روح گرایی، نیاز به یک سبک پر معنی در معماری را حس می نمود؛ سبکی که با دوران خود در هماهنگی باشد. میس، یک پروسه طراحی منظم را با کمک اندیشه های منطقی برای رسیدن به اهداف خود، مورد استفاده قرار داد.

وی اعتقاد داشت که پیکربندی و نظم هر جزء در معماری باید به ایجاد یک بیان پیوسته و یکپارچه کمک نماید. وی با دقت، نظریه های اندیشمندان و فیلسوفان بزرگ را مورد مطالعه قرار داد تا بتواند درک خود را از طبیعت و کیفیت عصر حاضر، ارتقا دهد. میس ون در روهه، احتمالا بیش تر از هر کی دیگری که پیشروی مدرنیسم شناخته می شود، از فلسفه در نقش پایه بهره جسته است. معماری او با سطح بالایی از انتزاع همراه بود و توصیفات عمومی وی از کارهایش، فضایی بیش تری برای تفسیر باقی می گذاشت. با این وجود، آثار او ممکن است خیلی مستقیم و ساده به نظر برسند.

مهاجرت به ایالات متحده

موقعیت های کاری میس، بعد از سال 1929 کم شد. در اوایل دهه 1930، او مدت زمان کوتاهی را به درخواست رقیب و همکار خود، والتر گروپیوس در نقش آخرین مدیر باوهاوس که بی ثبات بود، گذراند. پس از سال 1933، فشارهای حزب نازی، او را مجبور نمود مدرسه را که به وسیله بودجه دولت اداره می گشت، تعطیل نماید. وی در این سال ها، بناهای خیلی کمی ساخت. سبک او با این وصف که آلمانی نیست از سوی نازی ها پذیرفته نبود. میس، نا امید و البته با بی میلی، وطن خود را در سال 1937 وداع گفت، چرا که می دید فرصت هایس برای ایجاد اثر در حال رسیدن به صفر هستند. وی پروژه یک بنای مسکونی در وایومینگ ایالات متحده را پذیرفت و پس از آن، پیشنهاد ریاست یک دانشگاه معماری در شیکاگو به او داده شد که از طرف میس، مورد قبول واقع گشت.

حرفه در ایالات متحده

میس در شیکاگو سکونت گزید؛ محلی که او در نقش رئیس دانشگاه معماری که بعدها نامش به موسسه فناوری ایلینوی تغییر پیدا کرد، برگزیده شده بود. یکی از مزایای پذیرفتن این پیشنهاد، این بود که میس می توانست کار طراحی ساختمان های جدید و همچنین نقشه کلی محوطه دانشکده را به انجام برساند. همه ساختمان های او که در این دانشکده ایجاد شده اند، هنوز وجود دارند.

میس در شیکاگو سکونت گزید؛ محلی که او در نقش رئیس دانشگاه معماری که بعدها نامش به موسسه فناوری ایلینوی تغییر پیدا کرد،

نظریات میس ون در روهه

میس در بیان نظریه و آثار خود به یک سری محورهای فکری اشاره می کند که به شرح زیر هستند:

  1. تاکید بر نگرش اقتصادی در معماری: میس، با توجه به جو حاک بر آن دوران، اساس و رکن همه تحولات زمان را اقتصاد می دانست. یکی از معروف ترین جملاتی که وی در این رابطه گفته است، «کمتر بیشتر است» می باشد. این موضوع، دقیقا چیزی است که از روح زمانه تاثیر گرفته است؛ عصری که در آن، محور همه تحولات تاریخی و اجتماعی، اقتصاد بود. میس، اقتصادی نمودن را در استفاده حداقل از متریال ها در معماری می دانست. در دومین کنگره سیام که به سال 1929 در فرانکفورت برپا شد، میس، شعار«مسکن با حداقل استانداردهای زندگی» را مطرح نمود. وی در این رابطه می گوید: مسئه مسکن از نظر جنبه های فنی و اقتصادی، در وهله اول، وجه معماران دارد. تمایل میس، نه فقط کم کردن دیتیل ها، بلکه ایجاد پیوند بین معماری و طبیعت نیز بود.
  2. تاکید بر راسیونالیسم در معماری: میس، تحت تاثیر راسیونالیسم یا همان عقل گرایی علمی بود. البته باید متذکر شد که علمی که او مطرح می سازد، همان چیزی است که در فرهنگ سنتی با عنوان علم جزئی شناخته می شد و نباید آن را با علم کلی که در حکمت و فلسفه قدیم کاربرد داشت، اشتباه گرفت. هیچ رابطه ای میان معماری و ایجاد فرم های جدید، وجود ندارد. همچنین، معماری از هیچ ارتباطی با سلیقه شخصی برخوردار نیست، چرا که معماری، موضوعی است که بر اساس روح دورانی که در آن هستیم، شکل پیدا می کند.
  3. گرایش به عملکردگرایی فیزیکی: در تداوم نگرش حاکم بر ذهنیت میس که علمی نگری و توجه به اقتصادی بودن در بهره گیری از متریال ها در معماری است، عملکردگرایی نیز حاصل شد. اساس کار معماری، عملکرد و خرد می باشد. میس می گوید که فرم برای من مفهومی ندارد، مگر این که از عملکردی برخوردار باشد. البته وی این عملکرد را به شکلی به کار می برد که نیازهای اولیه بشر را پاسخ دهد. در واقع، در معماری مدرن، عملکرد با ایده هایی ترکیب می گردد که مفاهیم و فرم های تاریخی در آن جایی ندارند.
  4. سازه گرایی در معماری: میس، متریال های ساختمانی را به شکلی مورد استفاده قرار می داده است که امکان نمایس و بهره برداری اقتصادی از مصالح ساختاری، مورد نظر او بوده است. وی در دقت به اجرای ساختمان، تعصب عجیبی داشت. او با اعتقاد به تکنولوژی جدید و ابتکارات آن که شیشه و آهن بودند و همچنین ترکیب این دو ماده، بر کمال طلبی تاکید داشت. در آثار میس، توجه به دیتیل ها و اتصالات به شکل واضح به نمایش در آمده است. خصوصیات متریال های به کار رفته، نقش مهمی در فرم های معماری وی ایفا کرده است. میس در ساختمان های دارای ارتفاع کم، روش به کار بردن فولاد و شیشه را به بهترین شکل، نشان داده است. سازه گرایی که جزو اهداف او بوده است، در آخرین پروژه هایش نیز قابل مشاهده است. وی معماری را صنعتی می دید.
  5. تاکید بر تجرد گرایی فرم و فضا از موارد غیر ضروری: نئوپلاستی سیسم که واژه انگلیسی معادل تجرد گرایی فرم و فضا از غیر ملزومات می باشد، از نهضت های هنری نیمه اول قرن 20 به شمار می رود. در این روش، عواملی که غیر ضروری تلقی می شوند، کنار می روند و برای رسیدن به چیزی که روشنی، صراحت، تعادل و توازن نام می گیرد، به تجرد در فرم روی آورده می شود. در آن دوران، اعتقاد بر این بود که باید از دیتیل های فرم های دکوری رها شد. این موضوع، حتی درباره موجودات و طبیعت نیز به کار برده می شد، مانند درخت. میس، تنوع فرم را تا حدی که امکان داشت، کاهش داد و سبک معماری خود را طوری شکل داد که در آن از چیزهای غیر ضروری خبری نبود.
  6. توجه به تناسبات: یکی از موضوعات دیگری که به وضوح در آثار میس ون در روهه به چشم می خورد، توجه به تناسبات است. میس تلاش داشت ساختمان خود را با بهره مندی از تناسبات موزون طراحی کند و به این شکل، کیفیت معماری خود را بالا ببرد. ساختمان های او، خصوصا آسمان خراش ها ترکیبی از سادگی، دقت و تناسبات می باشند. میس، این تناسبات را تا حد تقارن نیز پیش برد. وی در کارهای ابتدایی خود، تقارن را جزو اصول قرار نمی داد، اما از سال 1933 به بعد، آن را به کارهایش وارد کرد.

در ادامه، برخی از آثار معماری میس ون در روهه را به شما معرفی خواهیم کرد.

برج سیگرام

برج سیگرام

برج یا ساختمان سیگرام، یک آسمان خراش 38 طبقه می باشد که در نیویورک قرار دارد. این برج با طراحی خارجی میس و طراحی داخلی فیلیپ جانسون در منهتن ساخته شده است.. ساخت این بنا در سال 1958 پایان یافت و می توان آن را نمونه ای زیبایی عملگرایی و یکی از شاهکارهای معماری مدرن به شمار آورد.

خانه فارنزورث

خانه فارنزورث

خانه فارنزورث از بهترین آثار معماری میس است. این خانه در بین سال های 1945 تا 1951 برای دکتر فارنزورث، طراحی شد و نقش اقامتگاه آخر هفته را داشت. این بنا، نمونه ای از ایده آل افلاطونی می باشد و بدون هیچ گونه آلایشی در طبیعت قرار گرفته است. این پاویون شیشه ای به شکل جالبی از طبیعت اطراف خود بهره می برد و کانسپت میس ، درباره ارتباط طبیعت و خانه را کاملا نمایش می دهد.

خانه توگندات

خانه توگندات

خانه توگندات، دیگر اثر معروف میس ون در روهه است که در سال های 1929 تا 1930 در برنوی کشور چک ساخته شد. این خانه، کامل ترین تعبیر از خانه مدرن است و در یک زمین شیبدار قرار دارد، به شکلی می توان به واسطه این شیب از منظره زیبای شهر بهره مند شد. دسترسی به خانه از سمت شمالی زمین فراهم است و به همین خاطر، ورودی آن در طبقه بالاست. این خانه نیز با محیط اطرافش ارتباطی صمیمی دارد.

در ادامه می توانید تصاویری از دیگر آثار وی ببینید.

این خانه، کامل ترین تعبیر از خانه مدرن است

 

 

 

 

 

معماری و دکوراسیون داخلی پویانو