مزایا و محدودیت عکاسی معماری : پنج عکاس دیدگاه خود را به اشتراک میگذارند
مزایا و محدودیت عکاسی معماری : عکاسی بعنوان یکی از راههای پرزانته معماری، دارای کیفیتهایی انحصاری و قطعی است. به کمک عکاسی قادر هستیم یک پروژه معماری را که در گوشهای دور از جهان واقع است به افراد ساکن در سایر نقاط جهان ارائه دهیم، و در این ارائه همهچیز –از زوایای متداول دید گرفته تا فضاهای داخلی و جزییات اجرایی بنا- را به تصویر بکشیم و به این طریق دسترسی به این اثر معماری و به طریقی، راهیابی به آن را میسر کنیم.
با این حال، عکاسی همچون هر روش دیگری که بعنوان ابزار ارائه بکار میرود، کامل و بدون خطا نیست. حتی با وجود آن که پیشرفتهای تکنولوژی به تهیه تصاویر قویتر و استفاده از نرم افزارهای ادیت تصویر -که ابزارهای قدرتمند روتوش و تعدیل معایب تصویر را ارائه میدهند- کمک کردهاست، عکاسی به سبب سرشتش فاقد امکان انتقال ابعاد حسی و لمسی معماری است. از طریق تصاویر ثابت ممکن نیست –یا حداقل به شکل رضایتبخش ممکن نیست- که بافتها، صداها، احساسات و بوهای فضای معماری را تجربه نمود.
در این مقاله مزایا و محدودیت عکاسی معماری با «لورنا دارکوییا» (Lorena Darquea)، «مونتزه زامورانو» (Montze Zamorano)، «مانوئل سا» (Manuel Sá)، «لورین گینیتوا» (Laurian Ghinitoiu) و «فانگفانگ تیان» (FangFang Tian) که هر پنج نفر آنها عکاسهای بینالمللی معماری هستند مصاحبه شده تا با اندیشه آنها در مورد فضائل و محدودیتهای عکاسی در زمینه پرزانته فضاهای معماری آشنا شویم.
مونتزه زامورانو (Montze Zamorano)
«مراتب متعددی از فضیلت در عکاسی معماری وجود دارد. به عنوان مثال، عکاسی نقشی پررنگ را در نزدیکتر کردن معماری به مردمی که هیچگاه امکان حضور یافتن فیزیکی در یک بنا را نداشتهاند ایفا کردهاست. علاوه بر این، عکاسی معماری به افراد این فرصت را میدهد که بسته به هدف و ذوق عکاس و زاویه دید شخصی او، روایتهای متفاوت و چشماندازهای متنوع از یک ساختمان را ببینند.
با این حال، ما نباید فراموش کنیم که عکاسی تنها یک نوع از رسانه است، بنابراین هرگز نمیتواند جایگزین یک بازدید حضوری از یک اثر معماری بشود، چرا که صدایی که درون یک فضای معماری جریان دارد، احساس کردن مصالح و بافت بکار رفته در بنای مورد نظر، تابش نور بر روی شیشه و انعکاس آن، و سایر کیفیتها، تعاملاتی فیزیکی هستند که نمیتوان آنها را در یک عکس به درستی درک کرد. عکاسی یک روش بسیار پراهمیت در شرح معماری است، اما ما هرگز نباید یک اثر معماری را بر اساس عکسها قضاوت کنیم.»
مانوئل سا (Manuel Sá)
«عکاسی معماری، از اواخر قرن نوزدهم تا به امروز، در ارائه آثار جدید به جهان نقشی اساسی داشتهاست. پروژههایی که ممکن بود هیچگاه شناخته نشوند، قادر به راهیابی به جریانی از موفقیتهای جهانی معماری شدند. پیتر آیزنمن یک بار به شوخی گفت که اگر لوکوربوزیه کتاب هایش را در آغاز قرن بیستم منتشر نکردهبود، ما احتمالا هرگز از وجود این آثار منحصربفرد که در داخل فرانسه بصورت پخش شده قرار دارند مطلع نمیشدیم. محدودیتهای عکاسی معماری، بعنوان یک تکنیک ارائه با یک کشمکش دائمی ادامه مییابند.
در واقع، گذار از عکاسی شیمیایی به عکاسی دیجیتال –که هنوز بعنوان یک امکان در حال تحلیل است- عکاسی را به نقاشی نزدیک کردهاست، زیرا به دلیل نگرانی کمتر بابت ثبت لحظه، اغلب منجر به همسویی با زاویه دید خود معمار میشود و این هم ناشی از قابلیت ادیت تصویر و هم بکارگیری امکانات تنظیم درخشش، نور، رنگ، سایه و لایههای تصویر است. در پایان روز، عکاسی معماری همچنان به سادگی همان عکاسی معماری است که تحت کنترل آنچه است که لنز و دوربین تعیین میکند، اما هیچ شکی نیست که قابلیت تنظیمات دیجیتال مرزهای جدیدی را در مشاهده و ادراک یک پروژه تعریف کرده، در عین حال که گاهی از لحظات تعیینکننده فاصله میگیرد و غرق در دریایی از اطلاعات لایهای میشود.»
لورنا دارکوییا (Lorena Darquea)
«یکی از فضائل عکاسی معماری این است که در نقش کانالی برای فضاهای معماری و تجارب متفاوت عمل میکند، که به شما این امکان را میدهد که رفتار کاربر با پروژه و زمینه آن را بشناسید. عکاسی معماری ابزاری است که پروژهها را از یک مکان در جهان به مکانی دگر مرتبط میسازد، به افراد این امکان را میدهد که آن را تجربه کنند، بررسی کنند و به طور کامل بشناسند. رابطه تنگاتنگی که این ابزار پرزانته با نور دارد چنان ظریف و پیچیده است که در صورت بکارگیری صحیح آن، نتایج شگفتانگیزی حاصل میشود.
از مزایا و محدودیت عکاسی معماری جالب است که یکی از محدودیتها، خود تکنولوژی است. گرفتن عکس، آن هم عکسهای زیاد، آسان و سریع است، به همین خاطر است که میتوان با خیال آسوده فضا را زیست و از آن عکس گرفت، کاری که پیش از عکسبرداری دیجیتال ممکن نبود زیرا تعداد عکسها با محدودیت مواجه بود.»
لورین گینیتوا (Laurian Ghinitoiu)
«عکاسی قدرت این را دارد که وضعیت بسیار خاص معماری را ثبت کند. من از طریق مستندسازیهایم تلاش میکنم که علاوه بر تمرکز بر خود معماری، حس و حال آن، نور، مقیاس و مصالح آن، معماری را در قالب زمان و زمینه بگنجانم. معماران فضا را همچون آرایش صحنه نمایش، طراحی میکنند، در آن حرکت نور تا حد زیاد پیشبینی شدهاست و رفتار مردم یا بخشی از طراحی است و یا تغییر یافته و در مسیری مشخصی هدایت میشود، و شما به راحتی از طریق رندرهای شبیهسازی شده میتوانید آن را مشاهده کنید. من همواره توسط رویدادهای غیرمنتظره جذب میشوم، همواره به دنبال موقعیتهای تصادفی و منحصربفرد، هماهنگی خودجوش «لحظات قطعی» و زندگی روزانه حول معماری طراحی شده در محیط ساخته شده هستم. به نظر من، ثبت زمینه اثر معماری با ویژگیهای غیررسمیاش به اندازه خود معماری ارزشمند است، و عکاسی یکی از ابزارهای دستیابی به این هدف است.
اگرچه ما قدرت این را داریم که در کارهایمان حرکت یا زمان را ثبت کنیم، عکاسی محدودیتهای خودش را دارد. من غالبا احساس میکنم که عکاسی برای پرزانته یک فضا بیش از حد خشک و نامنعطف است و این احساس مرا به تجربه پرزانته با ویدئو سوق دادهاست. من به همراه «آراتا موری» (Arata Mori) (فیلمساز و مشغول در حوزه هنرهای بصری) رویکردی دیگر را پایهگذاری کردیم که پیش از این هیچگاه ادراک نشده بود تا زمینه نگاه به ارائه عکاسی معماری وسعت یابد.»
فانگفانگ تیان (FangFang Tian)
«به عقیده من عکاسی معماری مورد بحث در اینجا نوعی عکاسی معماری محدود است، که نوعی از عکاسی معماری است که معمولا توسط معماران مورد استفاده قرار میگیرد. این عکاسی خودش بر اساس طراحی معماری است، یک نوع بیان عینی و همچنین یک واکنش است. فواید عکاسی معماری مشهود است، خصوصا در این عصر که عصر اطلاعات است. عکاسی معماری یک ابزار مهم برای ارتباطات است. هنگامی که یک ساختمان ساخته شد، تاکیدی که مد نظر معمار بوده توسط عکاسی قابل تصحیح است، و ایدههای طراحی معمار میتواند تبدیل به زبانی شود که به راحتی قابل تصور است و به صورت گسترده و سریع قابل انتشار از طریق انتشارات، وبسایتها و رسانههای اجتماعی متعدد باشد.
محدودیت عکاسی معماری در گروی حیلهگری خود عکاسی است. در مراحل اولیه تصویربرداری، انتخاب ترکیبها و لنزهای متفاوت میتواند حسهای فضایی متفاوتی را به دنبال آورد. در مرحله بعدی عکاسی، از طریق نرمافزارهای اصلاح عکس، میتوان بسیاری از معایب را اصلاح نمود تا عکس قابل اطمینانی حاصل شود. در این مرحله به طور خاص شناخت یک ساختمان بحث برانگیز است. ثانیا، محدودیت عکاسی این است که نمیتواند به طور کامل جایگزین حس فضا، لمس مصالح و بافتهای فضا، شدت نور آن، تغییرات صدا در فضا، بوی موجود در آن و … شود.
بسیاری از داوران مسابقات معماری تاکید بر رفتن به محل پروژه برای ادراک آن دارند. این مسالهای مهم است. افرادی که در عکاسی معماری مشغول به فعالیت هستند بایستی به طور فعالانه محدودیتها و مرزهای عکاسی معماری را کشف نمایند، نقاط قدرت را بکار بگیرند و از نقاط ضعف اجتناب کنند، و از ابزار ویژه عکاسی برای خدمت به صنعت و ترویج فعالانه توسعه و تبادل فرهنگ معماری استفاده نمایند.»
مزایا و محدودیت عکاسی معماری
گردآوری و ترجمه تحریریه پویانو/فاطمه زنگی
www.archdaily.com